728 x 90

گفتگو با امیر شعبانی‌پور تصویرگر

گفتگو با امیر شعبانی‌پور تصویرگر
گفتگو با امیر شعبانی‌پور تصویرگر

امیر شعبانی‌پور ، متولد 1358 فومن،تصویرگر، نقاش و عضو هیات علمی دانشگاه گیلان است.وی فارغ التحصیل کارشناسی نقاشی و کارشناسی ارشد نقاشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز است.تصویرگری بیش از 30 کتاب و مجلات سروش نوجوان، کیهان بچه‌ها، رشد کودک و نوجوان، باران از جمله آثار هنری او است.وی تاکنون در نمایشگاه‌های تصویرگری در ایران، ایتالیا، کره جنوبی، اسواکی، انگلیس، مسکو، آلمان، دانمارک، گرجستان، ژاپن، امارات، صربستان و پرتغال شرکت داشته است و جوایزی نیز شامل : دیپلم افتخار از نمایشگاه سالانه تصویرگری کتاب کودک و نوجوان بولونیا- ایتالیا 2007، 2009، 2013، 2018، 2020 2020، دیپلم افتخار از مسابقه «تصویر برای کتاب» سالانه تصویرسازی کتاب مسکو- روسیه 2019، جایزه جزیره سبز از نمایشگاه بین المللی نامی کره جنوبی – جزیره نامی 2017، پلاک و جایزۀ دوم 2007 و دریافت پلاک و جایزه تشویقی 2005 از دو سالانه تصویرگری کنکور نوما – ژاپن، دیپلم افتخار و جایزۀ سوم هنر جوان- تهران 1386، لوح تقدیر و جایزۀ دوم برای تصویر سازی روباه و زاغ از کتاب فارسی دوم ابتدایی- آذر 1384 و دریافت قلم بلورین و لوح تقدیر بهترین تصویرگری مطبوعاتی کشور در دهمین دوره – مرداد 1382 را نیز کسب کرده است.با وی گفتگویی انجام داده ایم که می خوانید:

 

تصویرگری چطور وارد زندگی امیر شعبانی‌پور شد؟

بهتر است این‌طور بگویم که من هیچ درک درستی از واژه تصویرگری در کودکی نداشتم‌، برخورد من با عنصری به نام تصویر به عوامل موجود در طبیعت باز می‌گشت. یعنی دنیای من بیشتر واقعی بود تا مجازی! بیشترین زمان کودکی‌ام به گشت و گذار در بیرون از منزل می‌گذشت. دلیلش کاملا مشخص بود؛ خب من اهل گیلان هستم و تا پایان دوران متوسطه در گیلان زندگی می‌کردم. طبیعت همیشه با من بود و شاید بهترین دوست تمام دوران من، به‌خصوص دورانی که شخصیت اصلی من در حال شکل‌گیری بود. بیشتر از اینکه در گیر کتاب و کتاب‌خوانی بوده باشم به دلیل نوع زندگی خانواده‌ام درگیر طبیعت و عناصر موجود در آن بودم. خانواده مادری من در روستایی زیبا به نام ازبر زندگی می‌کردند، بیشترین زمان کودکی و نوجوانی من در آنجا گذشت. در موقعیت فعلی بیشتر به این باور می‌رسم که طبیعت و عناصر موجود در آن بسیار در ذهنیات و تخیلاتم تاثیرگذار بوده است. گاهی اوقات وقتی چشمانم را می‌بندم تمام اتفاقات آن دوران را شبیه یک فیلم زیبا در ذهنم به وضوح می‌بینم و عجیب اینکه جزئیات آن یادم است؛ مثلا نور آفتابی را که بر بال شاپرک و سنجاقک‌ها و بر روی برگ‌ها می‌‌افتاد و به زیبایی هر چه تمامتر به سطح آب روان و زلال رودخانه بر خورد می‌کرد.

 جز تعامل با طبیعت، در مواجهه با اشیا و مثلا انیمیشن‌ها به تصاویر دقت می‌کردید؟

 بله. می‌توانم به تماشای زیاد کارتون و برنامه‌های تلویزیونی و برچسب‌های زیادی که بر روی آن تصاویر فوتبالیست‌ها و ماشین‌ها بود اشاره کنم. راستش آن دوران کتاب‌های معدودی که در اختیارم بود زیاد در ذهنم شاخص نشد! البته یک نکته مهمی که در اینجا می‌توانم به آن اشاره کنم این است که در آن زمان تمام امکانات فرهنگی در تهران متمرکز بود که هنوز هم البته به همین شکل است.

 ازنقاشی‌های تان بگویید

شاخص‌ترین عناصر موجود در نقاشی‌های من دوچرخه و ماشین بود. خودم آن زمان عاشق دوچرخه سواری بودم، در ظاهر سوار بر دوچرخه، اما در ذهنم آن را اتومبیل می‌دیدم. از اواخر دوران ابتدایی به‌‌دلیل علاقه‌ی من به نقاشی به تشویق پدربزرگوارم به کلاس‌های طراحی و نقاشی رفتم. آن‌جا به صورت رسمی با مفهوم نقاشی و تصویر آشنا شدم. دوران بسیار خوبی را گذراندم و پس از گذر از آن دوران، در کنار استاد ارجمندم جناب آقای خوشگو با رشته گرافیک آشنا شدم. این رشته هنری تنها در شهر رشت فعالیت داشت و من به سبب علاقه بسیار به این رشته چهار سال در مسیر شهرهای فومن به رشت در حرکت بودم و آن هم تقریبا هر روز. در این دوره از زبان استاد ارجمندم جناب آقای یحیی‌زاده واژه تصویر‌سازی کتاب را شنیدم و با شاخه های آن آشنا شدم و چند فریم هم کار انجام دادم. از آن‌جا به بعد کتاب‌های تصویری برای من جدی‌تر شد!

 

و این جدیت چطور ادامه پیدا کرد؟

 دو سال اول دوران تحصیلی را با انجام امور عادی و برنامه‌های دانشگاهی و همچنین مجموعه‌ای آزاد و ذهنی از طراحی ها با راپید و قلم فلزی در رشته نقاشی گذراندم و مجموعه‌ای از تصویرهایی را در آرشیوم جمع‌آوری کردم تا اینکه یکی از دوستان فعلی و عالی من؛ یعنی فرشید شفیعی در آن زمان در لابی دانشگاه آثار من را دید و با خونسردی جالب و همیشگی خودش به من گفت: «چرا معطلی؟ برو و آثارت را به مطبوعات ارائه بده تا بتوانی وارد فضای کار شوی». این مهم‌ترین تشویق و صحبتی بود که در آن زمان شنیده بودم. این صحبت و تشویق من ‌را متحول کرد و از حدود سال 1379 وارد فضای کار در مطبوعات شدم.

 و حالا سالهاست ما در آثار حرفه‌ای تان شاهد آن فضاهای طبیعی و مشاهدات تان هستیم. در آن زمان تحت تاثیر کدام هنرمندان بودید؟

 درست است اشاره من به تاثیرات طبیعت در مشاهدات و ذهنیاتم بود، و خوشبختانه کار هیچ استادی و هنرمندی را برای خودم اسطوره نکردم (البته با احترام فراوان به تمام اساتید معظم) تنها از دیدن آثارشان لذت می‌بردم واز آنها یاد می‌گرفتم. خوشبختانه تا جایی که در خاطرم هست هیچ وقت از تجربیات دیگران چه به‌صورت مستقیم و چه کپی‌برداری استفاده نکردم، این حس برای من بسیار مفید بود. ضمن الگوبرداری و تاثیر‌پذیری از کار بسیاری از اساتید داخلی و خارجی به کلمه تعهد و وفاداری به رعایت حریم و همچنین احترام به دستاوردهای به‌دست آمده آنها توجه نشان می‌‌دادم و هنوز هم رعایت این نکته مهم در صدر همه موارد و اصول اخلاق حرفه‌ای من قرار دارد. شاید توجه به این فاکتور کمک کرد تا بتوانم در حدود کتاب پنجم یا ششم، به نام «روباه» پس از مشاهده‌ی آثارم از جانب استاد کریم نصر و فرشید شفیعی عزیز و در جلسه‌ای که در نشر شباویز برگزار می‌شد دومین صحبت جدی و مهم درباره آثارم را بشنوم. آنها به من گفتند که از این کتاب به بعد می‌توانی بگویی که صاحب سبک شده‌ای! آن کتاب واقعا امتیازات بین‌المللی بسیاری را برای من به ارمغان آورد.

 

با این نگاه فکر می‌کنید صاحب سبک شدن به چه معناست؟

برای اینکه صاحب سبک بشوی باید به عواملی چون تعهد، صبر، رعایت اصول اخلاق حرفه‌ای، پرکاری، و ... پایبند باشی. جمله‌ی صاحب سبک شدن را نباید از زبان خودت بشنوی بلکه باید از زبان دیگران بشنوی! و بعد از شنیدن این توصیف باید به تحلیل آن بپردازی و باز با صبر و انگیزه در مسیر پیش رو به تلاش خود ادامه بدهی تا آن سبک هویت و شکل مناسب‌تری به‌خود بگیرد.

 

 فکر می‌کنید حالا علاقه‌مندان به این حرفه یا افرادی که در حال آزمون و خطا در انتخاب یک سبک هستند باید چه راهکاری را به کار بگیرند؟

 هنر جویان جوان بخصوص باید بیشتر به ریشه ها و اصالت خود فکر کنند. اینکه به سرعت صاحب سبک شوند صحیح نمیباشد. الگوبرداری درست ار دستاوردهای داخلی و خارجی از دوره های تاریخی مختلف تا به معاصر می تواند اولین و درست ترین کار باشد و آنها را میتواند در مسیر درست قرار دهد. بررسی هنر شرق در کنار هنر غرب می تواند آنها را صاحب یک شناخت و اندیشه سازد که بتوانند موارد را بصورت تحلیلی و تطبیقی دنبال کنند تا به تقاوتها، شباهت های هنر غرب و شرق در محتوا و شکل دست یابند. احساس من به این است که در آینده ای نزدیک پس از گذار از این هیجانات طبیعی و زودگذر بسیاری از هنرجویان جوان و با استعداد به این مرحله شناخت و درک درست از ذات وجودی خود پی خواهند برد.

 

به آثار جدیدتان اشاره‌کنیم. مروری بر پنج سال فعالیت اخیرتان بکنید و در صورت ممکن به شیوه‌ی تاریخی به مقایسه‌ی آنها با آثار اولیه‌تان بپردازید.

 اگر در خصوص آثار پنج سال اخیر بخواهم صحبت کنم خیلی خلاصه می‌توانم بگویم که تمرکز من در فرم و محتوا روی هنر ایرانی، نقاشی و شاهکارهای هنر نگارگری معطوف بوده است و ادبیات کلاسیک ایران زمین. در همکاری با یک نویسنده محترم جناب آقای محمدهادی محمدی بر روی بازآفرینی ادبیات کلاسیک و مدرنیزه ساختن آنها فکر می‌کنیم. احساسم به این دوره عالی است و تجربه‌ای مهم که در آینده شاید بیشتر از آن صحبت شود. در بخشی دیگر از فعالیت‌های امروزم روی پروژه‌هایی کار می‌کنم که نویسنده مولف و گرافیست آن هستم. البته این را باید بگویم روی مطالعه از خواسته‌های جدیدم کاملا تمرکز دارم و این پروژه ها کمی طولانی مدت تعریف شده است.

 

و ارزیابی‌ای که نسبت به تغییرات حرفه‌ای در آثارتان دارید، چیست؟

خب من در حال ورود به دهه‌ی سوم فعالیت‌های حرفه‌ای هستم و احساس مسئولیت بیشتری دارم. تفاوتی که در این دوره پنج ساله اخیرم با کارهای ابتدایی من وجود دارد این است که با وسواس و مطالعه بیشتری به پروژه‌هایم رسیدگی می‌کنم و از آن شتاب جوانی خبری نیست! احساس نگرانی هم ندارم از این تغییرات و همه‌ی این تغییرات را طبیعی می‌دانم. اما چیزی که در من تغییری نکرده حس تعهد و انگیزه است. قطعا دهه سوم زندگی حرفه‌ای من می‌تواند یک فینال جالب باشد برای رسیدن به بسیاری از آرزوهایم. من آرزوهای زیادی دارم. این را دوست داشتم اینجا بیان کنم؛ از نظر من انسان بی‌آرزو هیچ چیز ندارد!

در گذشته جسورانه‌تر و خلاقانه‌تر کار می‌کردم. اما در سال‌های اخیر منطقی‌ترم. باید بگویم در حال حاضر از نگاه خودم به یک زیبایی‌شناسی بهتری دست پیدا کرده‌ام که می‌تواند، در این دهه سوم، به شکل درست‌تری بروز پیدا کند. در انتخاب داستان ها در ابتدا بیشتر تمایل به داستان‌های روز داشتم اما هر چقدر تجربه‌ی من بیشتر شد و به شناخت بیشتری از جامعه و خودم رسیدم. لزوم تمرکز بر ادبیات دست نخورده و سنتی ایران و پتانسیل بالای آن را فهمیدم. واقعا دستیابی به فضا‌های جدید در این بخش و انتقال آن به کودکان و نوجوانان برای من بسیار لذت بخش است.

 

درمورد نشر شباویز صحبت کردید. فکر می‌کنید این انتشارات در حوزه‌ی تصویرگری طی این دو دهه تاثیرگذار بوده است؟

 اگر بخواهم منصفانه صحبت کنم در این دهه بدون تردید در بخش کتاب‌های کودک و نوجوان فعالیت‌های نشر شباویز بسیار تاثیرگذار بوده است. تلاش بسیاری از هم‌نسلان من در آن دوره توانست هنر تصویرگری معاصر ایران را در دنیای امروز به نمایش بگذارد و ایران را صاحب یک جایگاه ویژه کند. می‌توان گفت که یک اتفاق ویژه‌ای افتاده بود، اگر مدیریت کلان آن نشر به حفظ و ارزش‌گذاری هنرمندان توجه بیشتری نشان می‌داد، قطعا یک گروه کاری بسیار قوی ساخته می‌شد که به‌راحتی می‌توانست با هنرمندان و ناشران بسیاری از کشورها به صورت سیستماتیک رقابت کند و هنر تصویرگری ایران در جایگاه بهتری قرار دهد و در داد و ستد‌های فروش کتاب قطعا نتایج به نفع همه می‌شد.

 در کنار آن فکر می‌کنم جریان‌های حمایتی نهادهای دولتی هم مهم بوده و هستند. که اگر برای برگزاری سالانه‌ها و دوسالانه‌های منظم و البته مستمر و با کیفیت برنامه‌ریزی می‌کردند، قطعا در حال حاضر هم ناشران دیگر و هم خود نشر شباویز در موقعیت بهتری قرار داشتند و هنرمندان تصویرگر هم فضای حرفه‌ای‌تری را تجربه می‌کردند.

 

پس یک دوره حرفه‌ای را در آن مقطع پشت سر گذاشتید؟

 صد درصد. پرکارترین و جسورانه‌ترین کتاب‌ها و آثارم را در همان دوره خلق کردم و برای من بسیار در سطح بین‌الملل امتیاز آورد. البته در کنار همکاری با آن ناشر، من و بسیار از دوستانم تولیدات عالی و زیبایی در همکاری با ناشران دیگر داشتیم، اما میزان تولید کتاب‌ها، چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی، در نشر شباویز بیشتر بود. در واقع آن دوران برای من به شخصه دستاوردهای زیادی داشت. تولید زیاد و خلق آثار متعدد باعث شد تا من بیشتر هم خود را بشناسم و هم دیگر هنرمندان، جامعه و نیازهای متفاوت آنها را. تاثیر آن دوره را در جستجوهای شخصی و علمی امروزم کاملا احساس می‌کنم.

 

فکر می‌کنید آن جریان خوب را امروز به چه شکل می‌توان احیا کرد یا ادامه داد؟ 

این جریان متاسفانه مدت زیادی است که دیگر راه درستی را دنبال نمی‌کند. در آن مدت مشکلات بسیار زیادی برای بسیاری از ناشران و دوستان عزیزم رخ داده که شاید خیلی قابل بازگو کردن نباشد. مشکلات اقتصادی هنرمند، نویسنده، ناشر و بی‌توجهی بخش‌های دولتی و خصوصی در حفظ آن جریان و بسیاری از اتفاقات شاخص آن دوره، در نهایت منجر به گسسست و از هم پاشیدگی کل جریان شد. در حال حاضر چند ناشر به سختی در حال حفظ حیات خود در رقابت با ناشران خارجی‌اند که تعداد آن‌ها از انگشتان دست هم فراتر نمی‌رود. و این زنگ خطری است که البته مدت‌هاست در حوزه فرهنگ و هنر به‌خصوص در تولید کتاب‌های با کیفیت کودک و نوجوان، به صدا در آمده است. شاید بتوان گفت که در یک بن‌بست قرار داریم که چاره‌ای جز برگشت و بازنگری در کل جریان نشر کتاب نداریم.

 

جز این اتفاقات فکر می‌کنید خلاءهای موجود در حوزه‌ی تصویرگری چه چیزهایی است؟

 ما در کل جریان مشکل اساسی داریم. من هنوز نمی‌دانم جایگاه من کجاست! چقدر باید دستمزد بگیرم؟! کجا باید از تجربیاتم بیشتر استفاده شود!؟ (البته در دانشگاه گیلان در حال حاضر به انتقال تجربیاتم به دانشجویان عزیز مشغول هستم) منظورم این است که چطور از پتانسیل‌های افراد متفاوت و هنرمندان مختلف باید بهره‌ی بیشتری برد؟ در اوج پختگی بسیاری از هنرمندان و دوستان عزیزم و هم‌نسلانم یکهو همه چیز کند شد و روابط به سمت غیرحرفه‌ای شدن رفت. درست در نقطه‌ای که هنرمندان صاحب فکر و ایده شدند و می‌بایست به تولیدات با کیفیت بالا دست پیدا می‌کردند، همه چیز کند شد! بسیاری از آنها یا با فاصله‌های طولانی کار می‌کنند یا اینکه کلا نیستند و کار نمی‌کنند. در تولید محتوا و داستان‌ها هم برای نویسندگان محترم همین اتفاق رخ داده است. یک نکته جالب را برایتان تعریف می‌کنم. رفتار برخی از ناشران هم گاهی عجیب می‌شود؛ برای مثال حدود ۲ تا ۳ سال پیش از یک ناشر معتبر با من تماس گرفتند، جهت سفارش کار، طبق اصول اولیه خواستم تا متن را برای من ارسال کنند، و هم در خصوص تعرفه و دستمزد صحبت کنیم که به توافق برسیم و قرارداد ببندیم. مبلغی را برای ریزنقش‌ها پیشنهاد دادند که مربوط میشد به دستمزد 15 سال پیش من! واقعا توهین‌آمیز است و چند روزی کاملا در شوک بودم! و موارد بسیاری از این دست که از گفتن آنها صرف نظر می‌کنم.! در حال حاضر که عضو هیات علمی و مدرس دانشگاه گیلان هستم از همان ابتدا به دانشجویان نحوه‌ی صحیح بستن قرارداد با ناشران را آموزش می‌دهم و اطلاعات کافی را در اختیارشان می‌گذارم که ناشران سودجو و غیرحرفه‌ای نتوانند از آنان سوء‌استفاده کنند. متاسفانه نسل ما به‌دلیل آگاه نبودن و در اختیار نداشتن اطلاعات کافی از نحوه‌ی بستن قراردادها آسیب‌های زیادی خوردند. همچنین باید از ناشران محترمی که در حال حاضر دلسوزانه و اخلاق‌مدارانه در تلاش هستند که همه نوع حمایت را از هنرمندان با استعداد داشته باشند تشکر کنم. که البته تعداد آنها بسیار اندک است و قدرت مالی کافی و بالایی در اختیار ندارند که بتوانند حمایت گسترده‌تری را از تصویرگران مجرب و جوان داشته باشند.

 

به دانشجویاتان اشاره کردید. فکر می‌کنم یکی از مسائل مهمی که این روزها شاهدش هستیم علاقه‌ی هنرمندان جوان به این حرفه است. فکر می‌کنید با توجه به مواردی که گفتید تصویرگری ایران چنین ظرفیتی دارد؟ یا می‌تواند برای این هنر ظرفیت‌سازی کند یا خیر؟

 این موضوع و علاقه ی عجیب آنها همیشگی بوده است‌! در حال حاضر هم این علاقه بیشتر و گسترده‌تر شده است. استعدادهای جوان بسیاری هستند که اگر خوب مدیریت شوند می‌توانند یک رنسانس کامل در دنیای امروز برای ایران به وجود بیاورند اما همه‌ی ما می‌دانیم که تنها استعداد و حرکت‌های فردی کافی نیست. حمایت باید به‌صورت ساختاری باشد. باید زیرساخت‌ها بیشتر و قوی‌تر ساخته شود. حمایت‌های مالی و معنوی کامل می‌تواند مکمل تلاش‌های فردی شود و در کل صاحب یک مجموعه‌ای شویم که بتواند با جریانات قوی و تاثیرگذار در سطح بین‌الملل رقابت کنیم. در واقع برای توسعه و گسترش این جریان باید به این مورد مهم فکر کنیم. تا شرایط گفته‌شده مهیا نشود، نمی‌توان به مجموعه‌ای ساختارمند و صاحب معنا دست پیدا کنیم. به تازگی هم که بسیاری از هنرمندان جوان یا در حال مهاجرت از ایران هستند و یا از همان ابتدا در حال تلاش برای همکاری با ناشران بیرون از ایران. خب اینگونه اتفاقات، هنرمندان جوان ما را از ریشه‌ها و هویت خود جدا می‌کند. هنرمندان جوان باید در ابتدا فضای موجود در داخل و پتانسیل‌های محتوایی و شکلی آن را در خود پرورش دهند؛ البته با سال‌ها کار و تلاش. در نگاه بعدی به فکر گسترش همکاری‌های خود با ناشران بیرون از ایران باشند. در واقع هنرمند جوان با ادبیات موجود در فرهنگ خود باید رشد کند و احساس شرقی بودن را در آثارش انتقال دهد تا هویت و اصالت کار خود را در رقابت با فرهنگ‌ها و جریانات دیگر فرهنگ‌ها عرضه کند. اگر این موارد تجربه نشود قطعا به درک درستی از هویت و اصالت نخواهیم رسید و در نهایت به اپراتوری توانا برای ناشران داخلی و خارجی تبدیل خواهند شد. از این‌گونه موارد و صحبت ها زیاد است ...

 

هر حرفه‌ای آداب و مرام و منش خاص خودش را دارد. پنج موردی که به‌نظر شما می توان از آن‌ها به عنوان آداب حرفه تصویرگری نام بردند کدام‌اند؟

 تعهد، تلاش و کوشش، خوش اخلاق بودن، پرورش اخلاق حرفه‌ای، شناخت از هنر سرزمین خود در ابتدا و تلاش برای شناخت از فرهنگ دیگر ملت‌ها!

 

فراخوان

نمایش بیشتر

هنرمندان

نمایش بیشتر

گالری

نمایش بیشتر

ویدیو

نمایش بیشتر