عباس ناصری: در دل همهی ما که امروز کارتونیست هستیم، یک روزی با دیدن یک کارتون این هنر درخشیده و هیچگاه آن لحظهی شگفتانگیز را فراموش نمیکنیم …
من خودم اولین کارتونی که دیدم و در دلم درخشید و قلبم را اکلیلی و من را عاشق این هنر کرد؛ کاریکاتور مارادونا در سال ۱۹۸۸ به قلم شاهکار و بیتکرار استاد جواد علیزاده بود…
از آن روز با کارتون بزرگ شدیم و زندگی کردیم تا امروز…
تا امروزی که متاسفانه دیگر کارتون و فضای حاکم بر آن، زیبایی و صافی سابق را ندارد. شاید بتوانم بگویم به جایی رسیدهام که دوستش نداشته باشم…
بقول استاد علیزاده هیچ چیز جدی نیست…، ولی استاد جانم، عدهای، صاحبان قدرت را جدی گرفتهاند و به امید منافع گذشته، حال و آیندهی خود، طوری از آنها حمایت میکنند و جامه میدرانند که کسی اعتراض به آنها را جدی نگیرد و از ترس حملهی این هواداران جرات نکند اعتراض خود را علنی کند. آنها هر کار میخواهند میکنند، بدون پاسخگویی و عذرخواهی…
عده ای هم میخواهند برای از دست ندادن امید کسب جوایز در آینده، امروز بیطرف بمانند و سکوت کنند.
این دنیای کارتون دیگر جای زندگی کردن نیست. یا باید از آن کوچ کرد یا آن را برای زندگی ساخت.
من نه جشنوارهها را جدی میگیرم، نه نتایج را، نه ناداوریها را، نه دنیا و نه زندگی را.
اما هنری که عمرم به پایش رفت برایم جدی است و تلاش میکنم که روزهای بهتری برایش رقم بزنم.
امروز زورمان به خیلیها نمی رسد. نه صاحبان قدرت، که گاهی حتی زورمان به دوستان نزدیکمان هم نمیرسد.
اما با تشکیل یک تیم حرفهای، بعد از این با معرفی هر تیم داوری از سوی جشنوارهها، سوابق، به روز بودن، متخصص بودن و سلامت داوران و… را تک به تک و با جزییات بررسی و در مجلهی کارتون اعلام خواهیم کرد.
خسته نمیشویم هرچقدر سعی کنند خستهمان کنند.
دوستان هنرمندم، فعلا برای خوب شدن حال دلمان فارغ از همه حاشیههای اخیر، بیایید بنویسید اولین کارتونی که باعث شد شما عاشق این هنر شوید چه بود و از کدام هنرمند و حس خود را از آن لحظه بگویید.


































































