عباس ناصری: صلح در خاورمیانه به امضا رسید. صلحی که اگر در خاورمیانه زیست کرده باشی میدانی که نباید به تداوم آن دلخوش باشی. چرا که کسی آن را امضا کرد که حداقل برای فروش تسلیحاتی که به هرحال در کشورش تولید میکند؛ چند صباح بعد، باید جنگی دیگر راه بیندازد تا گردش مالی فروش تسلیحاتش از رونق نیفتد. امضایی که جوهر قلمش از خون صد ساله مردم خاورمیانهای بود که آن قدرتها به بهانههای واهی بانیان جنگهایش بودند.
من از نسلی هستم؛ که از وقتی چشم باز کردم در سایه جنگ زندگی کردهام. خاطراتم از کودکی اخبار جنگ و پخش آژیر خطر از تلویزیون، هر روز صدها شهید روی دست مردم، احتکار، صف اجناس کوپنی، موشک باران و بعدتر در همان کودکی شاهد صلح و آزادی اسرا، مراسم استقبال و تا به امروز همچنان زیست در سایه ترس از جنگ و ترس از فردا.
ما در خاورمیانه تقریباً از بدو تولد تا مرگ رنگ آرامش واقعی را که همین امضا کنندگان از ما سلب کردهاند نمیبینیم.
همانها که در همه جا نفوذ دارند، حتی در رویدادهای خاص هنری.
اگر قرار است در آن رویداد خاص برنده جایزه شوی باید از کشورت، فرهنگت و مردمت تصویری سیاه ارائه دهی، تا کنار سیاهی تو سپیدی آنها بیشتر به چشم بیاید و به تو پاداشی بدهند.
جامعه کارتونیستها امروز مثل جامعه خاورمیانه عاری از امید شده است. هنرمندان ناامید، دیگر به دنبال یافتن مقصر نیستند. با شرایط به وجود آمده کنار آمدهاند و بدون اعتراض فقط نظارهگر نتایج و اتفاقات رقم خورده توسط صاحبان رویدادهای خاص هستند. ناامیدی به یک بیماری لاعلاج بین هنرمندان کارتون وکاریکاتور تبدیل شده است. در انتظار مرگ، بدون پیگیری درمان … هفتههاست از امید مینویسم. از اینکه میشود کاری کرد و هنوز اوضاع کارتون به وخامت اوضاع خاورمیانه نیست و هنوز خود ما کارتونیستها میتوانیم درد خود را دوا کنیم، ما راهی نداریم جز اینکه خودمان پادزهر این زهر را کشف کنیم، خودمان درمانگری و خودمان صلح را پایهگذاری کنیم. هیچ کس جز ما، ما را درک نمیکند. حتی آن مدیری که حفظ میزش، از حفظ کرامت تو و صلح برایش واجبتر است.
با همه ناامیدیها و سِر شدنها که شاهد هستیم، اما هنوز میتوان روی امید تویی که الان وقت خود را به خواندن این نوشتار اختصاص دادهای حساب کرد.
ما اهل امید هر چند تعدادمان کم، اما میتوانیم بر ناامیدیها، نابرابریها، ناعدالتیها، رانتها و نفوذ قدرتمندان غلبه کنیم.
ما اگرچه کمیم، اما یک کمِ بزرگ هستیم، بزرگتر از ناامیدیها


























































