دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید...
عباس ناصری / این روزهای دنیای کارتون را که مرور می کنم؛ چیزهایی آزارم می دهد که اصلاح آنها از توان من به تنهایی خارج است. معضلاتی که همت همگانی کارتونیست ها را نیاز دارد. درست است که شاید به هزار و یک دلیل، کارتون با روزهای اوج خود فاصله گرفته است؛ اما این ما هستیم که می توانیم کنار هم دوباره روزهای اوج کارتون را بسازیم.
معضلاتی را که در حال حاضر به ذهنم می رسد تیتر وار اشاره می کنم. در هفته های بعد درباره هر کدام مفصل و بدون تعارف می نویسم. از شما خواهش می کنم برای هر تیتر، هر آنچه در نظر دارید به من بدهید تا بتوانم کاملتر به آن اشاره کنم. اگر امروز در رفع این مشکلات نکوشیم؛ قطعا در سالهای پیش رو کارتون از رسالت خود دور شده و رو به افول خواهد رفت...
همانطور که در اقتصاد دنیا، چاپ بدون پشتوانه پول باعث ایجاد فاجعه اقتصادی و نابودی آن می شود، برگزاری جشنواره ها، رویدادها و نمایشگاه ها باید با پشتوانه صورت گیرد، پشتوانه ای که باید مالی باشد، یا یک هنرمند حرفه ای مجری آن باشد و یا اینکه مجریان از مشورت یک کارتونیست حرفه ای بهره گیرند، غیر از این باشد رشد این رویدادها ضربه محکمی به کارتون خواهد زد.
جدای از داوری هایی که در سالهای پیش، کم و بیش شاهد بودیم که گاها جوایز را به نور چشمی ها و نزدیکان خود اختصاص می دادند، امروز انتخاب افرادی که به هر واسطه ای در کارتون هستند و اما کارتونیست نیستند، و یا کارتونیست هایی که بیست سال است حتی کارتون روز را مرور نمی کنند، چه برسد که این سال ها حتی یک کارتون جدید از آنها دیده باشیم، می تواند آسیب جدی داوری ها باشد.
مساله ی دیگری که زنگ خطر برای چند سال آینده به حساب می آید، عدم ظهور هنرمندان نوجوان و جوان جدید است که آینده ی کارتون به آنها نیاز دارد.
تشابهات، کپی ها، نبود تحلیل ها و نقدهای درست، عدم توجه به آموزش، نبود کتابهای به روز و تخصصی، سیاست های دولت ها در قبال کارتون و... دیگر مسائلی هستند حلشان به خِرد و همت جمعی ما نیاز دارد. هیچ یک از ما به تنهایی نمی تواند با این قضیه روبرو شود. من به تنهایی فقط می توانم تماشاگر این معضلات باشم و بگویم:
"دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمـــــی آیــد"