شماره بیست و دوم تک برگ هفتگی مجله ی کارتون منتشر شد
تو که تموم دنیامی...
عباس ناصری / آنقدر معشوقهاش را دوست داشت که جز او هیچ نمیدید! تمام دنیا برایش در او خلاصه میشد ولاغیر... در خانه، در خیابان، در کوه و دشت و بیابان، هر جا فقط به اون نگاه میکرد و دیگر هیچ.
بقدری جهان را در معشوقهاش میدید که نگرانش بودیم؛ در خیابان چالهای جلوی پایش سبز نشود، چون او فقط دنیایش معشوقهاش بود و چالهای در نگاهش نمیآمد و امکانِ به فنا رفتنش زیاد بود...
او معشوقهاش را تمام دنیا میدید و مثل آن عدهای دیگر که شهر خود را تمام جهان میدیدند و گروهی دیگر که کشور خود را یک جهان کامل میپندارند و نمیخواهند باور کنند بجز شهر و کشور آنها، شهرها و کشورهای بسیار دیگری هم وجود دارد.
حکایت اینها که گفتم، حکایت اعلام نتایج یکسری از جشنوارههاست که فراخوان آنها، کلمه "بین المللی" را یدک میکشیده و در هنگام اعلام نتایج شاهد هستیم تمام برندگان از کشور خودشان است! انگار از نگاه صاحبان این جشنوارهها هم کشورشان تمام دنیاست و معنای بین المللی برای کشور خودشان بوده است.
این نمونهها را قبلا هم زیاد دیده بودیم، جشنوارههای ملی که تمام جوایزش به هنرمندان همان شهر برگزارکننده میرسید و یا جشنوارههای بین المللی که جوایز در کشور مبدا تقسیم میشد.
خجالت و وقاهت در برابر این جشنوارهها شرمنده میشود.
اگر قرار است گردش مالی و اعتبار هنری جشنواره شما، معطوف به شهر شما باشد، دیگر چرا نام "ملی" را بجای "محلی" و اگر جوایز را برای هنرمندان کشور خود در نظر گرفتهاید، چرا نام "بین المللی" را بجای "ملی" روی جشنواره خود میگذارید.
شاید در آینده جشنوارهای در سطح کهکشان برگزار کنند و دوباره کشورشان از نگاه آنها تمام کیهان باشد.
صاحب جشنواره و دبیران عزیز... معشوقه شما، برای شما تمام دنیاست، برای ما یک نفر از هشت میلیارد نفر محسوب میشود. پس لطفا حواست به چاله جلوی پایت باشد...