728 x 90

تصویرگری دینی در گفتگو با پریسا شاد قزوینی

تصویرگری دینی در گفتگو با پریسا شاد قزوینی
تصویرگری دینی در گفتگو با پریسا شاد قزوینی

تبیین و تشریح مهارت‌های لازم برای تصویرگری دینی مطلوب و اثرگذار، یکی از موضوعات مهجور و مغفول در فضای فرهنگی ـ رسانه‌‌ای کشور است.خبرگزاری قرآنی ایکنا، بنا بر رسالت قرآنی خود مبنی گسترش و تعمیق پیام قرآن کریم با ابزار مختلف، از جمله ابزار هنری، بارها و از زوایای گوناگون به این موضوع پرداخته است. اکنون و همزمان با اوج‌گیری انتقادهای کاربران فضای مجازی از ساخت تندیس‌های نامتعارف از شهید سلیمانی در بعضی شهرها و نمایش یک عروسک نامناسب در شبکه قرآن سیما، بار دیگر به بررسی الزامات تصویرگری دینی پرداختیم و این‌بار با پریسا شاد قزوینی، دکترای فلسفه هنر از آلمان و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س)، گفت‌وگو کردیم که می خوانید:

 

مهم‌ترین ‌های لازم برای تصویرگری دینی کدام است؟

تصویرسازی دینی در کشور ما سبقه تاریخی دارد، حدود هزار و دویست سال در این زمینه کار شده است، البته به صورت رسمی و مستقیم، تقریباً پنجاه سال است که به این عرصه پرداخته می‌شود. از دهه چهل شمسی به بعد مؤسساتی ایجاد شد که در زمینه تصویرگری دینی فعالیت‌هایی کردند و تصویرگران مختلفی با انگیزه‌های متفاوت در این عرصه به فعالیت پرداختند و البته بازخوردهای متفاوت و متنوعی نیز دریافت کردند. آنچه امروزه به عنوان تصویرگری مذهبی قلمداد می‌کنیم شاید لازمه‌اش در وهله اول این باشد که تصویرگر، خودش آن باور دینی لازم و انگیزه کار را داشته باشد. تصویرگری در حال حاضر گستره بزرگی از انیمیشن و بازی تا عروسک‌سازی را در بر می‌گیرد و وقتی می‌گوییم تصویرگری مذهبی، یک انگیزه و مهارت مضاعف نیاز داریم.

یک تصویرگر، در ابتدا باید با چند مبحث آشنا باشد که از آن به مبانی هنرهای تجسمی تعبیر می‌کنیم. تصویرگر باید درباره رنگ، فرم، خط، ترکیب‌بندی و ارتباط این‌ها و تأثیراتی که بر مخاطب می‌گذارد، آشنایی کامل را کسب کند. تصویرگر باید تاریخ هنر و نیز تکنیک‌های رسانه‌ای جدید را بشناسد. حال اگر این تصویرگر بخواهد تصویرگری مذهبی انجام دهد، متناسب با دین و مذهبی که دارد می‌تواند عناصر باوری خود را در قالب اشکال‌، فرم‌ و ترکیبات رنگی نشان دهد. البته باز هم تأکید می‌کنم در تصویرگری مذهبی باید خالق اثر، باور مذهبی داشته باشد، یکی از معضلاتی که در جامعه داریم این است که بسیاری از تصویرگران حرفه‌ای ما، باور مذهبی ندارد، و مسلماً کاری هم که در این زمینه انجام می‌دهند بر دل نمی‌نشیند. از آن‌طرف بسیاری افراد دغدغه‌مند هستند که باور مذهبی دارند اما مبانی هنرهای تجسمی را نمی‌دانند و اینجا اشکال پیش می‌آید.

علمی به نام هنرهای تجسمی وجود دارد که یک زبان بیان تصویری جهانی است، یعنی شما چه فارسی‌زبان باشی، چه عرب‌زبان، چه انگلیسی‌زبان و ... پیام آن را دریافت می‌کنید. برای مثال، پیام تصویری که علائم راهنمایی و رانندگی دارند، همه دنیا می‌فهمند. ما بواسطه علم نشانه‌های تصویری می‌توانیم بهترین حرف‌ها و مضامین را منتقل کنیم اما به آن کم‌توجهیم. زبان تصویری اگر با استفاده درست از عناصر زیبایی‌شناختی و عناصر بومی و ملی همراه شود، مسلماً نتیجه مطلوب به دست می‌آید. یکی از نکات مهم در تصویرگری رعایت اصل «کم‌گوی و گزیده‌ گوی چون دُرّ» در زبان بصری است. هرچقدر تصاویر، شلوغ و مغشوش باشند، پیام اثر به خوبی منتقل نمی‌شود.

البته یک مشکل مبنایی هم داریم که بعضی فکر می‌کنند استفاده از عناصر بصری زیبایی‌شناختی در اثر مذهبی، جرم، گناه و یا مخالف دین است. در حالی‌که اگر کسی، دین و مذهب را خوب ‌بشناسد، می‌داند که دین هیچگونه منافاتی با زیبایی ندارد، اتفاقاً دین تأکید دارد که در هر موقعیتی، زیبایی‌های آن را ببینید. این تعبیر از حضرت زینب(س) مشهور است که در مقابل یزید گفتند: ما رأیتُ الا جمیلا؛ یعنی از آن کربلا با آن‌ همه حوادث هولناک جزء زیبایی ندیدم.

آیا ضرورتی برای ایجاد یک رشته تخصصی با هدف تربیت نیروی کارآمد در زمینه تصویرگری دینی وجود دارد یا خیر؟

اکنون در دانشگاه‌ها، رشته‌های زیادی داریم، ولی خروجی کیفی نداریم، یعنی کمیت هست اما کیفیت نیست، اساتید بسیار خوبی داریم که برای دانشجویان وقت می‌گذارند اما آن‌ها نمی‌توانند وارد بازار کار شوند که علت آن را توضیح خواهم داد. اکنون با یک مؤسسه در قم ارتباط دارم که در زمینه تصویرگری کتب کار می‌کنند و کارشان هم عالی است، این مؤسسه توسط دانشجویانی که دستمزد بسیار کمی دریافت می‌کنند، اداره می‌شود، خب معلوم است که بعد از مدتی دلسرد می‌شوند و انگیزه‌ای

برای فعالیت در این زمینه برایشان باقی نمی‌ماند، اگر چنین جوانان هنرمندی حمایت مالی شوند، چه بسا تصویرگری ایران کاملاً رشد پیدا کند، ما در داخل کشور نسبت به توانمندی‌های خود عدم اعتماد به نفس داریم و نمی‌خواهیم بپذیریم که اگر بر ظرفیت‌های خودمان تمرکز کنیم، در سطح دنیا حرف برای دنیا خواهیم داشت.

یک تصویرگر که می‌خواهد در عرصه تصویرگری دینی کار کند، باید در طول مدت فعالیت حرفه‌ای خود، به اندازه کافی مطالعه دینی داشته و نیز باور دینی کسب کرده باشد. همه مهارت‌ها و تاریخ هنر را هم بلد باشد اما همانطور که گفتم مشکل این است که تصویرگران دینی ما عموماً جمیع این ویژگی‌ها را ندارند. اما چطور می‌توانیم این ویژگی‌ها را کسب کنیم؟ من به شخصه معتقدم باید تلاش کنیم و تمرین کنیم تا برسیم.

پس نیازی نیست که یک رشته تخصصی جدید یا آکادمی خاصی برای آن ایجاد شود؟

به نظر من در مقطع کنونی نیازی به ایجاد رشته‌های جدید نداریم، همین رشته‌های هنری را که داریم قوت و قدرت ببخشیم و کیفیت آن‌ها را بالا ببریم و به‌روز کنیم، کفایت می‌کند. ما اکنون رشته‌هایی همچون نگارگری اسلامی، هنر اسلامی، نقاشی ایرانی و ... داریم اما از این رشته‌ها به اندازه کافی حمایت نمی‌شود که دانشجوی فارغ‌التحصیل آن بتواند وارد بازار کار شود و وقتی وارد بازار کار می‌شود، بتواند آثار شاخص، خلاقانه و متناسب با نیازهای جامعه تولید کند. البته این را هم معتقدم که دانشجو باید به گونه‌ای تربیت شود که خلاقیت و ایده‌ پردازی‌اش شکوفا شود.

نکته مهم‌تر اینکه باید برای این رشته‌ها و مهارت‌ها سرمایه‌گذاری مناسب از طرف بخش دولتی و خصوصی انجام شود. چیزی که در یک جامعه، پایدار می‌ماند و پایداری به بار می‌آورد، فرهنگ و هنر است. میزان سرمایه‌گذاری فعلی در این حوزه اصلاً قابل توجه نیست. چرا، چون مدیریت کلان کشور برای فرهنگ و هنر، ارزش چندانی قائل نیست و حتی نمی‌داند فرهنگ و هنر به چه کار جامعه می‌آید. کمترین دستمزد ممکن به هنرمندان پرداخت می‌شود، خودمان با دست خودمان هنرمند را در جامعه ضعیف نگاه می‌داریم و بعد سؤال می‌کنیم که چرا هنرمند نمی‌تواند در جامعه ما، اثربخش و تعالی‌بخش باشد. بزرگ‌ترین دوره‌ای که در تاریخ ما، هنر رشد کرد و در گذر سده‌ها هنوز تجلی‌بخش است، دوره هرات(شاهرخ و بایسنقر) و دوره صفویان(شاه طهماسب و شاه عباس) بود، چون در آن دوران‌، به هنرمندان ارج و قرب نهاده شد و هنرمندان بر صدر می‌نشستند و مورد حمایت مادی و معنوی قرار می‌گرفتند. حال آیا در زمانه ما چنین است؟

اگر کسی در ایران به توانمندی خاصی در زمینه‌های هنری برسد، رسانه‌های غربی و کشورهای غربی سریع بر او تمرکز می‌کنند و می‌کوشند تا از او دعوت به کار کنند، اما در ایران، افرادی که استعدادهای خود را در این زمینه نشان می‌دهند، حمایت ویژه‌ای نمی‌شوند یا به کار گرفته نمی‌شوند و یا آنکه ایده‌هایشان را به قیمت کمی می‌‌خرند و به نام شخص دیگری تمام می‌کنند! و بعد به جای آن‌ها، افراد کم‌ استعداد، به لطف رفیق‌بازی برخی مدیران، پروژه‌ها را در دست می‌گیرند. مسئولان به جای اینکه پروژه‌ها را به افراد دور و بر و بستگان خود بدهند، باید استعدادیابی و نخبه‌ پروری کنند و واقعاً در برابر این بی‌عدالتی مسئول‌اند.

اگر می‌خواهیم خروجی باکیفیت داشته باشیم، باید زحمت بکشیم و هزینه کنیم، هم هزینه انسانی و هم هزینه علمی. متأسفانه بسیاری از کسانی که ادعای انیمیشن‌سازی دارند و حتی آنتن‌های رسمی به این منظور در اختیارشان است، اصول اولیه هنرهای تجسمی را نمی‌دانند و اصلاً نمی‌دانند هنر تجسمی چیست

فکر می‌کنید در زمینه تصویرگری دینی برای کودکان چه ظرافت‌‌ها و مهارت‌های تخصصی لازم است؟

ببینید شما احتمالاً کارتون شیرشاه را دیده‌اید، حدود ۲۰ سال پیش ساخته شد، برای ساخت این اثر یک تیم چهارهزار و ۲۰۰ نفره که نیروهای حرفه‌ای بودند، مشغول به کار شدند. عکاسان این پروژه، ساعت‌ها در جنگل‌های آفریقا به عکاسی پرداختند و بعد هزاران عکسی که از جنگل‌ها و حیوانات ثبت شد، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. آنگاه این محتوا متناسب با سبقه فرهنگی و نیاز جامعه کشور سازنده اثر، بومی شد و در قالب کارتون(انیمیشن) به مخاطب ارائه شد. آیا ما تولیداتی با این سطح از دقت و تلاش برای کودکان داریم؟ اگر می‌خواهیم خروجی باکیفیت داشته باشیم، باید زحمت بکشیم و هزینه کنیم، هم هزینه انسانی و علمی. متأسفانه تا جایی که من خبر دارم، بسیاری از کسانی که ادعای انیمیشن‌سازی دارند و حتی آنتن‌های رسمی هم در اختیارشان است، اصول اولیه هنرهای تجسمی را نمی‌دانند، اصلاً نمی‌دانند هنر تجسمی چیست.

البته معتقدم در زمینه کودک فعالیت‌هایی صورت گرفته است، اما در زمینه نوجوان هیچ چیز نداریم. آیا اکنون نوجوان ما حاضر است با بازی‌هایی که تولید کرده‌ایم، کار کند؟ اصلاً آیا بازی خوب و باکیفیت تولید کرده‌ایم؟ بنظرم نه، چند بازی هم که تولید کرده‌ایم در فضای جنگی است، برای اینکه فکر می‌کنیم با ایجاد فضای جنگ و کشتن دشمن، ارزش‌های دینی منتقل می‌شود، چرا فقط به این جنبه از دین توجه می‌کنیم؟ چرا جنبه‌های تعالی‌بخشی، عشق، محبت و مهربانی را رشد نمی‌دهیم و روی آن‌ها تمرکز نمی‌کنیم؟ دین ما، دین رحمت و شفقت است نه دین خشونت و کشتار. 

از ناشی‌گری و فقدان مهارت و تخصص لازم در تصویرگری سخن به میان آوردید. یکی از موضوعاتی که امروز بسیار موجب انتقاد شده، بعضی تندیس‌های نمادین از شهید سلیمانی در شهرهای مختلف است که متأسفانه فاقد شباهت به آن سردار والامقام هستند. نظر شما چیست؟

جایی از حضرت رسول اکرم خواندم که دشمن دانا بهتر از دوست نادان است. در حال حاضر برخی تصویرگری‌های مذهبی در کشور ما به دست دوستان نادان افتاده است. ببینید تصویرگری مقوله‌ای است که باید در آن به بازه سنی مخاطب توجه کرد، تصویرگری برای کودک، نوجوان، جوان، میانسال و کهنسال، آداب خود را دارد، به این مسائل چندان توجه نمی‌شود. اگر بخواهیم برای همه بازه‌های سنی با یک ساختار معین و ثابت پیش برویم، قطعاً موفق نمی‌شویم. یکی از معضلات ما این است که در حال حاضر خیلی افراد از روی دلسوزی کار تصویرگری و عروسک‌سازی می‌کنند اما تخصص و مهارت لازم را ندارند. اگر کسی بدون علم وارد شود، کار را تباه می‌کند. ضربه‌ای که از دوستان نادان می‌خوریم بیشتر از ضربه‌ای است که کشورهای غربی با تهاجم فرهنگی خود به ما وارد می‌کنند.

این روزها در شهرهای مختلف، آثاری برای گرامیداشت سردار بزرگ، شهید سلیمانی خلق شده است، این آثار بعضاً بودجه‌های کلانی هم داشته‌اند اما فاقد ارزش‌های زیبایی‌شناختی هستند. متأسفانه بعضی از آن‌ها کمیک و خنده‌آورند، علت این فجایع همان دوستان نادان هستند. دوستانی که فکر می‌کنند می‌توانند بدون مهارت لازم، اثر هنری خلق کنند. اول انقلاب هم بسیاری از تصاویری که از امام خمینی(ره) کشیده می‌شد، دارای چنین مشکلاتی بود، مثلاً چهره بسیار خشنی از امام کشیده می‌شد که تعجب و بعضاً اعتراض مردم را برانگیخته بود. البته بماند که من اعتقاد دارم برخی از این تصویرسازی‌های غلط که در گوشه و کنار انجام می‌شود، عمدی است و برخی تلاش دارند باورهای ارزشی را تضعیف کنند و به سخره گیرند و مدیران نالایق فرهنگی هم آتش‌بیار معرکه آنان می‌شوند.

در حال حاضر دنیای مجازی و رسانه‌ای به گونه‌ای است که سراسر جهان را پوشش می‌دهد، بحثی که شما در حال ضبط از من هستید، ممکن است کل دنیا بتوانند آن را بخوانند و ببینند، دیگر مثل گذشته نیست که یک محصولی تولید کنیم و فکر کنیم که دامنه بینندگان آن فقط به داخل کشور محدود می‌شود. من به عنوان یک هنرمند اگر تحصیلم در دانشگاه نصفه و نیمه بوده باشد، اگر توان کارکردن نداشته باشم، اگر باور دینی به تولیدی که می‌خواهم انجام بدهم نداشته باشم، اگر سطح کارم هم در حد همین چیزهایی باشد که در تلویزیون می‌بینم و بخواهم به آن‌ها بسنده کنم، موفق نمی‎شوم.

در روزهای اخیر، نمایش یک عروسک در شبکه قرآن سیما موجب انتقاداتی در فضای مجازی شد. نظر شما درباره طراحی این عروسک چیست؟

وقتی در شبکه قرآن، عروسک محجبه می‌سازیم حتماً می‌خواهیم ارزش‌های اخلاقی را منتقل کنیم و مثلاً جایگاه مادرِ خانواده یا همسر خانه را نشان دهیم. شخصیت مادر در جامعه ایران اسلامی دارای ارزش و اعتبار است، اگر من ارزش و اعتبار جایگاه مادر را بواسطه یک عروسک زشت، خدشه‌دار کنم، آیا پیام اخلاقی رسانده‌ام؟ هرچیزی سر جای خودش باید باشد. شخصیت مادر خانواده یا همسر خانه، نباید با Ugly dolls تصویرسازی شود

کارتون باب‌اسفنجی را حتماً دیده‌اید، ۲۵ سال پیش که تولید شد، با خودم گفتم چه کسی حاضر این عروسک زشت را نگاه کند، ولی وقتی بچه‌های خودم، سه، چهارساله شدند دیدم آن را با علاقه نگاه می‌کنند. می‌خواهم کمی درباره عروسک‌های زشت(Ugly dolls) صحبت کنم. حرف جدیدی که اکنون در دنیای هنرهای بصری مطرح است، این است که می‌توان از Ugly dolls برای بیان مقاصد مورد نظر که عمدتاً نشان‌دادن زشتیِ یک کار یا نشان‌دادن یک موضوع به شکل کُمیک(فکاهی) است، استفاده شود. لذا تصویرگران و عروسک‌سازان خیلی خوب است که از عروسک‌های زشت هم برای بیان مضامینی که اشاره کردم، استفاده کنند.

اما دقت کنید که هر پیامی را نمی‌توانیم با Ugly dolls منتقل کنیم. وقتی در شبکه قرآن، عروسک محجبه می‌سازیم حتماً می‌خواهیم ارزش‌های اخلاقی را منتقل کنیم و مثلاً جایگاه مادرِ خانواده یا همسر خانه را نشان دهیم. شخصیت مادر در جامعه ایران اسلامی دارای ارزش و اعتبار است، اگر من ارزش و اعتبار جایگاه مادر را بواسطه یک عروسک زشت، خدشه‌دار کنم، آیا پیام اخلاقی رسانده‌ام؟ هر چیزی سر جای خودش باید مورد استفاده قرار گیرد. شخصیت مادر خانواده یا همسر خانه، نباید با Ugly dolls تصویرسازی شود. آیا عروسکی که دهانش اینقدر گشاد طراحی شده و وقتی باز می‌شود، شبیه دهان ماهی می‌شود، در شأن زن ایرانی است؟ این عروسک، شبیه یکی از عروسک‌هایی بود که در دهه ۸۰ میلادی در آلمان تولید شد، من می‌خواهم بدانم ما باید مقلد محض باشیم یا اینکه بتوانیم از یک طرح ایده بگیریم و آن را بومی کنیم. من معتقدم در طراحی این عروسک، بومی‌سازی انجام نگرفته بود.

در بوم ایران، چشم زنان، عموماً درشت، سیاه، درخشان و زیباست اما چشم این عروسک بسیار ریز طراحی شده است. شاخصه هویت بصری زن ایرانی، چشم‌های تقریباً درشت، صورت تقریباً سفید و لب‌های تقریباً غنچه است، کدام یک از این مؤلفه‌ها در ساخت عروسک رعایت شده است؟ من اگر می‌خواهم کار کنم، حداقل باید ۱۰ منطقه کشور را بررسی کنم و ببینم شاخصه چهره زنان در مازندران، خراسان، اصفهان و ... چیست، این عروسکی که ساخته شد به زنان کدام منطقه از ایران شباهت داشت؟! آیا وقتی جامعه جهانی این عروسک را ببیند، این عروسک برای آن‌ها به عنوان شخصیت یک «مادر» یا «زن ایرانی» قابل شناسایی است؟ یک طراح عروسک باید از خود سؤال کند آیا عروسکی که من تولید کرده‌ام، برای فرزند من، به عنوان مادر یا زن ایرانی شناسا است؟ آیا این عروسک، شبیه مادر یا مادربزرگِ فرزند من هست؟

وقتی عروسکی نتواند در یک رسانه با مخاطب خویش، شبیه‌سازی ذهنی کند، معلوم است که کودک ما با محتوای نمایش ارتباط نمی‌گیرد، از آن فاصله می‌گیرد و خلأ خود را با نمایش‌های قوی‌تر و پر از رمز و راز فرهنگ‌های دیگر پر می‌کند، چنین عروسکی نه تنها اثر مثبت بر مخاطب خود نمی‌گذارد که چه بسا اثرات مخرب آن به مراتب بیشتر باشد. حالا ممکن است یک آقای مسئول در این شبکه ادعا کند که ما از عروسک‌سازان و تصویرسازان حمایت کردیم، اما این حمایت چه ارزشی در جامعه ایجاد کرده است. آیا خودتان به عنوان بزرگسال حاضر هستید چنین برنامه‌های سخیفی را ببینید که از کودک انتظار دارید، نگاه کند.

جالب اینجاست که ما بیشتر تمایل به زشت‌ نشان‌ دادن چهره زنان و دخترانمان در عروسک‌ها و کارتون‌هایمان داریم و یا کلاً می‌خواهیم حذفشان کنیم، مثل جلد کتاب ریاضی چهارم دبستان اما کشورهای دیگر، شاخصه‌‌های هویتی زنان خود را به زیبایی در آثارشان نشان می‌دهند. ژاپنی‌ها که چشم‌های ریز و کشیده دارند، شاخصه‌ای در تولیدات تصویری و کارتون‌های خود ایجاد کرده‌اند که هرکس آن کارتون را ببیند، می‌گوید این کارتون و این شخصیت زیبای عروسکی، ژاپنی است. آن‌ها از چشم‌های بزرگ و درخشان در شخصیت‌های کارتونی خود بهره برده‌اند و با زیبایی تمام عروسک‌هایی پرهیجان و جذاب برای کودکان و نوجوانان خود و جهان تهیه کرده‌اند. حال در این میان ما کجای کاریم؟ در حال حاضر هنرمندان باذوق و کم ادعای بسیاری در کشور داریم که به طراحی عروسک‌های بومی بسیار زیبا در خلوت خانه‌‌های خود مشغول‌اند و کسی از مدیران فرهنگی توجهی به خلاقیت و توانمندی و زیبایی‌شناسیِ حاکم بر کارشان نمی‌کند.  

راه حل جلوگیری از بروز چنین مسائلی را چه می‌دانید؟

طبق آنچه در ابتدای بحث گفتم، باید زمینه و بستر ورود افراد با استعداد و با دانش و باورمند به ارزش‌های دینی به عرصه فعالیت‌ها بیش از پیش فراهم شود تا تولید محصولات، انحصاری نباشد، نکته دیگر این است که مدیران در پروژه‌های هنری خود از مشاورهای هنری حرفه‌ای بهره بگیرند و تجربه تخصصی این وادی را به اهل فن بسپارند. فرهنگ و هنر ما نیاز به درمان جدی دارد. کار را باید به کاردان سپرد تا هرز نرود. ما نیز در این وادی مسئولیم.

گفت‌وگو از مجتبی اصغری

جدیدترین اخبار

فراخوان

نمایش بیشتر

هنرمندان

نمایش بیشتر

گالری

نمایش بیشتر

ویدیو

نمایش بیشتر