عباس ناصری : تماشای یک سریال زیبا خیلی برایت دلنشین است تا زمانی که متوجه نشوی بودجه ساختش از طریق پولشویی و سرقت پولهای بیتالمال که سهم تو بوده تامین شده است.
دیدن یک پروژه عمرانی در زیبایی شهرها، تو را به وجد میآورد تا زمانی که متوجه نشوی بزرگترین اختلاسها در بودجه این پروژهها صورت گرفته است.
تلاش مسئولان و مدیران برای کشورت، حال دلت را خوب میکند تا لحظهای که خبر رانتخواری و سواستفاده از مقام و تناقض در گفتار و رفتارشان منتشر نشود.
دیدن امضای صلح قشنگ است و قلب تو را اکلیلی میکند، تا زمانی که بهیاد نیاوری دهها هزار نفر با سلاحهای ساخته شدهی خود صاحبان امضای صلح در این جنگها کشته شدهاند.
تماشای یک فیلم سینمایی طنز، تو راه به قهقهه میاندازد، اما خندهات خشک میشود زمانی که از پشت صحنه بعضی بازیگرانش اخباری به بیرون درز میکند، یا بهت زده میشوی وقتی میشنوی آن بازیگری که بارها با او خندیدهای، از غم خودکشی کرده است.
فلان جشنوارههای کارتون هنوز میتوانند خاطرات خوبی برایت رقم بزنند؛ تا زمانی که به فساد ریشه دوانده در عمق این رویدادها، تقسیم جوایز، رانت و نقض قوانین، بلاتکلیفی اعلام نتایج، عدم پرداخت تعهدات پِی نبری و ندانی دبیران، مخصوصا داوران آنها، عموما افراد سالخوردهای هستند که سی سال است کارتون نکشیدهاند، چه برسد که اطلاعات تخصصی آنها بهروز باشد.
و دهها نمونه دیگر …
تمام چیزهای خوب دنیا را تا وقتی سطحی نگاه کنی خوب است و اگر ذرهای در آن عمیق شوی، همان مرهم زخم تو، خنجری دوباره بر زخمت میشود.
به قول شاعر:
«ز هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد»
اما آیا میشود دید و براحتی گذشت؟ دید و انکار کرد؟ دید و فراموش کرد؟ دید و بیعار بود؟
من و شمای کارتونیست که هنر ما تفکر ماست، آیا میتوانیم به عمق این چیزها فکر نکنیم و سطحی از کنارش عبور کنیم؟ آیا از هرچه سطحی عبور کنیم، از مسائل مربوط به هنر خودمان نیز عبور میکنیم؟
کاش دنیا به سمتی برود که تا زندهایم، صاحبان زر و زور و تزویر بگذارند از تماشای زیباییهایش لذت ببریم…


























































