728 x 90

شواهدی مبنی بر شهادت بهنام بهرامی کاریکاتوریست ایرانی در سوئیس بنا بر روایت یاسر قدسی

شواهدی مبنی بر شهادت بهنام بهرامی کاریکاتوریست ایرانی در سوئیس بنا بر روایت یاسر قدسی
شواهدی مبنی بر شهادت بهنام بهرامی کاریکاتوریست ایرانی در سوئیس بنا بر روایت یاسر قدسی

یاسر قدسی ، مدرس روزنامه‌نگاری و ژورنالیسم تلویزیونی ، درصفحه اینستاگرامش شواهدی مبنی برشهادت بهنام بهرامی، کاریکاتوریست ایرانی مقیم سوئیس ، در این کشور داده است .

به گزارش سایت ایران کارتون ، یاسر قدسی درصفحه اینستاگرامش در این خصوص چنین آورده است :


« حدود ده سال پیش که این کاریکاتور را کشید، به خواهرش گفت: "این، نقطه آغاز و پایان من است. انگار فقط برای این کاریکاتور متولد شده بودم."
حدود یک دهه بعد، پلیس سوئیس بازداشتش کرد؛ بابت همین کاریکاتور که ده سال پیش در ایران کشیده بود!
با بهنام، سال ۷۸ آشنا شده بودم؛ در گرماگرم انتخابات مجلس ششم و در ستاد یک کاندیدای عدالتخواهِ مستقل که رای نیاورد! برای نشریه‌ آرمانِ مسجد سناباد مشهد هم کاریکاتور می‌کشید و من می‌نوشتم.
بهنامِ ۱۹ ساله‌ی آن روزها خیلی بیشتر از سنش هنرمند بود. کاریکاتورهای خوب و معنادار می‌کشید. یک بار هم من ایده دادم و او کشید: ترازویی که یک کفه‌ی سنگین دارد؛ اما شاخصهای کجِ ترازو، دو کفه را میزان نشان می‌دهد.
بعدها بهنام برای روزنامه‌های زیادی کاریکاتور می‌کشید؛ از شهرآرا و قدس تا ابرارِ دوره‌ی وحید جلیلی. نمایشگاهها و کلاسهای زیادی هم برگزار کرد. چند سال پیش، دانشجوی سوئیس شد و رفت ژنو.
پارسال، منافقین ردش را زدند و یکی از نمایشگاههایش را با شعار "مرگ بر بسیجی" به هم ریختند. مدتی بعد، پلیس سوئیس بازداشتش کرد؛ بابت کاریکاتور معروف هولوکاستش. بعد از یک شب بازداشت، گفته بودند باید سوئیس را ترک کند. او پذیرفت؛ اما بلاتکلیفش گذاشتند. از اداره پلیس ژنو که بیرون آمد، در یک پارک، لپتاپ و مدارکش را به غارت بردند.
از این پس، اتفاقات مختلفی احساس ناامنی را در او تقویت کرد. آبان گذشته در تماس با خانواده، از عزم بازگشت به ایران گفت. اما یکی دو هفته بعد، در روزهایی که اینترنت در ایران قطع بود، تلفنش هم خاموش شد. از اوایل آذر هیچ خبری از او نبود؛ تااینکه پلیس سوئیس، جسد بی‌جان بهنام را بی هیچ توضیحی درباره علت مرگ و مکان کشفش، در اختیار کنسولگری ایران گذاشت.
خانواده بهرامی گفتند: منتظر پاسخ پزشکی قانونی و اطلاعات مربوط به مرگ بهنام می‌مانند. اما نمایندگان کنسولگری ایران جسد بهنام را در ژنو به خاک سپردند.
سفارت ایران به خانواده بهرامی می‌گوید: پلیس و دولت سوئیس از دادن هرگونه اطلاعات درباره علت مرگ و مکان کشف جسد بهنام طفره رفته است ؛ به همین راحتی!
خبر شهادت بهنام بهرامی کاریکاتوریست ایرانی تا کنون به رسانه‌ها هم درز نکرده و من هم تازه دیروز شنیدمش.
در روزهای نزدیک به روزجهانی قدس دوستانی که بهنام بهرامی و کاریکاتورهایش را می‌شناسند، از او بنویسند.
از وزارت خارجه هم باید پرسید که دقیقا مشغول کدام کار مهم است !؟ ».

 

سید محمدرضا میری ، دوست صمیمی بهنام بهرامی، نیز درصفحه اینستاگرامش دلنوشته ای در باره وی نوشته و آورده است :

 

« بهنام غریب بود.

خانواده‌اش که مهاجرت کردند به مشهد، پایش به مسجد و پایگاه باز شد.

و بعد، یک اردوی راهیان نور، حسابی جوهرش را عوض کرد.

مشتری صف اول نماز جماعت شد و پابند کارهای بسیج.

روضه‌ها و دعای توسل‌های پایگاه و زیارت‌های حرم او را خیلی عاشق اهل بیت کرده بود.انقدر که دوست داشت اسمش بهنام نباشد و یکی از اسامی اهل بیت باشد.من مامور شدم با او صحبت کنم که به اسمی که خانواده برایش گذاشته‌اند احترام بگذارد و به جایش بیشتر به رسم اهل بیت اصرار بورزد.

اولین باری که دو ‌به ‌دو همدیگر را دیدیم، علی‌الطلوع یک صبح پاییز بود، چهار راه شهدا. از زیارت برگشته بود و حسابی مست بود و حال خوشی داشت.

آن اوایل با شلوار شخصی، علی‌الدوام پیراهن خاکی بسیجی می‌پوشید.

بهنام در پس رفتار مخلصانه‌اش، یک نمک و شیطنت خاصی داشت که با چراغ‌سبزهای من، آن را آشکار کرد و دیگر همیشه پایه‌ی مسخره بازی همدیگر بودیم.

یکبار کسی را واسطه کرد که کارهای طراحی‌اش را ببینم و نظری بدهم. خودش شاید خجالت میکشید.

من کارهایش را دیدم. بیشتر می‌شد کارکاتور صدایشان کرد.و متعجب از آن همه استعداد و نمک و نگاه دقیق او شدم.

درباره کارهایش حتما ان‌شاءالله پستی مجزا خواهم گذاشت.اما همین را بگویم که به شدت نگاه لطیفی داشت. آنقدر که یکبار گفتم تو کم‌کم داری به ژانری از کاریکاتور دست پیدا می‌کنی که یک جور کاریکاتور با بیانی معنوی است!

و این، بی‌شک تاثیر لطافت روح جوان او در روضه‌ها و دریافت‌های او از فضای مسجد بود.

برای او نمایشگاهی در مشهد ترتیب دادیم.شاید سال ۷۹.

کم‌کم قوت قلب گرفت و کاریکاتورهایش در نشریات مختلف پایگاه انگیزه، مسجد والفجر و سناباد و هیئت انصارالحسین دیده شد و مخاطب یافت.

.

اما گفتم که، بهنام بهرامی غریب بود.

اینکه حالا دیگر گاهی به سر و وضع خودش می‌رسیدو سلیقه‌اش در برخی چیزها متفاوت شده بود، باعث شد بعضی ها بین او و خودشان خط بکشند. شاید از سر دلسوزی ولی ناشیانه!

باز هم اینبار من مامور شدم با او صحبت کنم و بخواهم این اخلاق بعضی از رفقا را نادیده بگیرد و به خط‌کشی‌ها اعتنا نکند. و بپذیرد کار صحیح را بخاطر سرزنش و تعصب دیگران نباید کنار بگذارد.

او پذیرفت. اما باز هم آن خط ‌کشی‌ها نگذاشت بهنام مثل قبل با بچه‌ها حل بشود.

بخاطر دانشکده لعنتی هنر، کم‌کم از او دور شدم و این سال‌های آخر گمش کردم.

تلاش‌هایی هم کردم اما او را حتی در مجازی نیافتم. نمی‌دانم چرا !!!

.

بهنام غریب بود.

و حتی خبر رفتن پر رمز و رازش هم در بحبوحه خبر شهادت حاج قاسم گم شد. و من نتوانستم عقده دل را باز کنم.

چرا بهنام عزیز ما با این همه رفیق فابریک که در اینستاگرام برایش مرثیه سرایی می کنند روزهای آخر غریبانه به سوییس رفت؟؟؟ »

جدیدترین اخبار

فراخوان

نمایش بیشتر

هنرمندان

نمایش بیشتر

گالری

نمایش بیشتر

ویدیو

نمایش بیشتر